ساعت ۱۱ صبح جوانی در زد. پرسید اینجا منزل عفیفی است؟ گفتم بله. گفت: آقایی تیر خورده است و نشانی اینجا در جیبش بود. کاغذش هم خونی بود. سعدی همیشه آدرس خانه را در جیبش میگذاشت. گفتم الان حالشان چطور است؟ خودش آدرس را به شما داد؟ گفت: نه بیهوش بود و من از جیبش برداشتم. دیگر فهمیدم چه خبر شده است.
هضم شهادت محمد که در آستانه ازدواج و تشکیل خانواده قرار داشت، نه تنها برای اعضای خانواده بلکه برای اقوام و آشنایان سخت بود. شهادت محمد هنوز برای مادر شهید طبیعی نشده است و ایشان هر وقت سر مزار پسرش میرود اشک از چشمانش جاری میشود. این داغ هنوز هم برایش تازگی دارد.
وقتی جنگ شروع شد همه خانواده در تلاطم بودیم تا هر چه در توان داریم در دفاع مقدس بهکار گیریم. همه خانواده وارد بسیج و فعالیتهای پشتیبانی از جبهه شدیم. محمدعلی اولین رزمنده خانهام بود که به افتخار جانبازی نائل آمد و کمی بعد از محمدعلی هم علیرضا رفت. پدر بچهها هم راهی شد.
دکتر امیر محبیان معتقد است: «کاستن از التهابات سیاسی و سیاستزدگی بهویژه در حوزه اقتصاد و تزریق عملگرایی بهجای شعارزدگی و منفی نشان دادن حرّافی مدیران اولویت نخست ماست.»