هر دو می‌خواستند شهید شوند. علی گفته بود از خدا می‌خواهم تا دینم را به مردم ادا نکردم شهید نشوم. پسرم حمید از 16 سالگی به جبهه می‌رفت. مددکار بود و دفعه سوم که به جبهه رفت شهید شد. علی و حمید قطعه 26 بهشت زهرا دفن هستند

ما باید همیشه کنار هم باشیم و نمی‌توانیم لحظه‌ای از هم جدا شویم. یا من باید خانه باشم یا ایشان باید همراهم باشد. ماشین‌مان را طوری طراحی کرده‌ایم که آقای آملی بتواند داخلش قرار بگیرد. صندلی‌هایش را برداشته و تخته‌کوبی کرده‌ایم و سید با همان تختش داخل ماشین می‌رود

«من به تازگی از سفر اربعین برگشته‌ام. چند روز پیش طا‌ها به من می‌گفت: کربلا که بودی بابا را ندیدی؟ این حرف‌ها دل آدم را می‌سوزاند. این بچه هنوز تصور درستی از مرگ و شهادت ندارد.»

بعضی از دوستان و بستگان به محمدعلی توصیه می‌کردند که به جبهه نرود و برای اینکه او را بترسانند، می‌گفتند که بعثی‌ها رحم ندارند، سر رزمنده‌ها را از تنشان جدا می‌کنند یا آن‌ها را به اسارت می‌برند، اما محمدعلی در پاسخشان می‌گفت: من می‌روم تا کربلا را برایتان آزاد کنم، تا بتوانید به زیارت امام حسین (ع) بروید

مهر انگیز عبادی یکی از هزاران زن جانبازی است که زمانی با ایمان و اقتدار از آرمان‌های انقلاب اسلامی دفاع کرد و امروز حتی پیری و ناتوانی مشت‌های گره کرده‌اش را باز نکرده است.

منزل همسایه‌مان مراسم ختم قرآن بود. به منزل که برگشتم، برادرشوهرم با خانمش به منزلمان آمدند. تعجب کردم و گفتند: حاجی موقع رفتن با ما خداحافظی نکرد؟ آمدیم احوالشان را جویا شویم. کم کم فامیل هر کدام به بهانه‌ای جمع شدند و با همرزمانش تماس گرفتم و متوجه شدم حاجی به آرزویش رسیده است

در آستانه چهلمین روز حادثه تروریستی اهواز با مادران سه شهید این حادثه به نام‌های حسین ولایتی‌فر، محمدطا‌ها اقدامی و یونس پورجلو به گفت‌وگو نشستیم. شهدایی که اگرچه سال‌ها بعد از اتمام دفاع مقدس متولد شده بودند، اما درست در سالگرد همان روزی به شهادت رسیدند که دشمنان ایران اسلامی، جنگ هشت ساله را به کشورمان تحمیل کردند.

همسر شهید ساجدی گفت: در گنبد که بودیم همیشه منزل ما سنگ باران می‌شد. هاشم آقا می‌گفت که شما نگران نباشید اگر مساله‌ای هم باشد آن‌ها با من کار دارند نه با شما.

نیرو‌های کمیته در مأموریت‌های پرخطر جنگی، حضور پیدا می‌کردند. مثل حضور در عملیات بزرگ و مهم ازجمله عملیات کربلای 5 که نیرو‌های کمیته حضور مؤثری داشتند یا در عملیات مرصاد که باز از لحاظ کیفی کمیته‌ای‌ها جایگاه ویژه‌ای داشتند

چون درجه هاي ما با هم فرق مي كرد متوجه نمي شديم، اما دلش هميشه با مردم بود. نفراتي داشتيم كه بي تفاوت بودند و البته نفراتي هم دوآتشه و انقلابي بودند. ايشان يك انسان بسيار شريف و با سواد بود. درباره هر چيزي كه صحبت مي كرديم علم آن را داشت

من عارف را نمی‌بینم، ولی یادش همیشه هست و فکر می‌کنم او را دوباره خواهم دید. امید دارم که عارفم را به‌زودی ببینم. از هر کسی که به هر نوعی یاد پسرم و پدرش را زنده نگه دارد تشکر و دعایشان می‌کنم. هر کسی هر جایی یاد آقا عارف را کند دعا می‌کنم تا سلامت و عاقبت‌بخیر باشد

گاهی که فاصله بین دو عملیات زیاد می‌شد برخی رزمندگان که عموماً بسیجی و داوطلب بودند، می‌گفتند وقتی عملیات نیست ما در جبهه نمی‌مانیم تا از بیت‌المال هزینه بیشتری برای ما نشود. می‌گفتند ما می‌رویم خانه و هر وقت زمان عملیات شد برمی‌گردیم

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...
cache/resized/db6192ec3f4ee1a41f3102b00560f4cd.jpg
کتاب «به خاطر وطنم» خاطرات رزمنده جانباز «اکبر ...
cache/resized/f502249a13bec1397822550d6da0d75a.jpg
کتاب «همه راه‌های رفته» خاطرات رزمنده جانباز علی ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family